زندگینامه شهید محمدعلی باقری
بسم رب الشهداء و الصدیقین
بسیجی شهید : محمدعلی باقری
نام پدر : ابوالقاسم
نام عملیات : کربلای 5 ( یا زهرا (س) )
منطقه عملیات : شلمچه
تاریخ تولد : 1347 – جامخانه
تاریخ شهادت : 21/10/1365
زندگینامه شهید محمدعلی باقری
سخن از شهیدی جوان و مؤمن است به نام محمدعلی باقری .
انسانی که عاشق جبهه و جهاد است . تقوی و پرهیزگاری در عنفوان جوانی از صفات ظاهری و باطنی اومی باشد با کتب مذهبی آشناست . این عزیز تمام وجودش را وقف جبهه کرد حتی بعد شهادت هم راضی به بازگشت تمام جسمش به زادگاه خود نگشت راستی او کیست ؟ بیایید با اوبهتر آشنا شویم :
محمدعلی فرزند مرحوم ابوالقاسم در سال 1347 در یک محفل مکتبی و عاشق ولایت در روستای سرسبز جامخانه دیده گشود . از ابتدای کودکی به همراه پدر در مراسمات مذهبی و عزاداری های حسینی حضور داشت . علاقه ای فراوان به قرآن داشت . از 5 سالگی به نماز ایستاد و از 10 سالگی به روزه گرفتن اهتمام ورزید بعد از پایان دوره ابتدایی و راهنمایی وظیفه ای سنگین بر دوش خود احساس کرد .او راهی سرزمین یاوران خمینی شد . خودش را بسیجی می نامید و به آن نام افتخار می نمود . شبهای او در جمع با صفای بسیجیان پایگاه مقاومت شهید محمد منتظری جامخانه سپری می شد . شبهایی که آرامش و امنیت روستا مرهون این پاکان بود .
یاد آن خاطرات شبانه بخیر. جمع شهدا جمع بود . شهید جعفر، قدرت الله، …
در 13 سالگی جهت آموختن آموزش نظامی به پادگان مرزن آباد ( چالوس ) رفت و آنگاه به سوی میعادگاه عشق و ایثار شتافت .
هدفش آگاهانه که نه چه عاشقانه بود و راهش تا کربلا سیرمی کرد . سوختن در راه معشوق نهایت عشق او بود و چه شیرین است سوختن و باختن در راه خدایی که به او عشق می ورزی ای شهید . اما از این مفاهیم بلند دشمنان و استکبار جهانی و جیره خوارانش هرگز بویی نبردند و زود است که ان شاءالله خود و همراهشان از صفحه هستی پاک گردند . محمدعلی عزیز در سنگر مدرسه الگوی یک جوان مؤمن بود و با بال های دانش و تقوی به سوی حق پر کشید .
بیش از 54 ماه در جبهه های مقاومت حضوریافت در اکثر مناطق جنگی از جمله کردستان، اهواز، هفت تپه، دهلران، هورالویزه، فاو، شلمچه، مریوان و … در صحنه مبارزه شرکت داشت در چند عملیات از جمله والفجرمقدماتی،والفجر4، والفجر 8، کربلای 4، کربلای 5، حضور یافت .
در عملیات والفجر 8 چند روز قبل از شروع عملیات برای بازکردن معبرهای مین دشمن روانه می شود که در حین مأموریت پایش به مین اصابت کرد و از ناحیة پای چپ به درجه جانبازی نائل آمد و پس از مدتی در بیمارستان بوعلی ساری تحت مراقبت قرار گرفت . ایشان به خاطر رشادت و دلاوری که در عملیات از خود نشان داده بودند از طرف امام خمینی ( ره ) هدیه ای دریافت نمودند . شهید بزرگوار در عملیات کربلای 4 برای شناسایی به خاک دشمن مأموریت می یابد و بر اثر ترکش دشمن از ناحیة پای راست مجروح می شود . چون امکانات در بیمارستان صحرایی نبود عمل انجام نشد و ترکش همچنان در پای شهید مانده بود با اینکه پایش جراحت داشت از مبارزه دست نکشید تا اینکه در کربلای 5 منطقه عملیاتی شلمچه داوطلب برای انهدام پل استراتژیکی و مواصلاتی دشمن در آنسوی مرز عراق می شود هر چند با مخالفت فرمانده مواجه می گردد اما با اصرار زیاد موافقت فرمانده را جلب می کند و به همراه 9 تن از تخریبچی های همرزمش مقدار 16 پوند مواد منفجره را به کمر می بندند که قبل از رسیدن به پل توسط نیروهای دشمن شناسایی می شوند و مورد هدف خمپاره اندازهای دشمن قرار می گیرد این عمل باعث منفجر شدن مواد منفجره ای که به کمر بسته بودند می شود و خداوند دعای او را اجابت کرده و روحش را ملکوتی می کند. پیکر مطهر او که تنها دو پای مجروح و سوخته ای بیش نبود ( فقط از طریق پای مجروحش شناسایی شد ) بعد از 40 روز به زادگاهش برگشت و در مزار شهدای جامخانه به خاک سپرده شد خوشا به حال اینان زمانی که به حشرآیند و نامه های ایشان را نظاره می کنند و شفیع دیگر بندگان خدایند .
حرف آخرم باتوست ای جوان امروز :
نمی دانم اسیر چه گشته ای، مد های پر زرق و برق بوتیک های شهر یا پول و ثروت و آرزوهای بلند و دست نیافتنی .
بدان که شهید ما جز رضایت خداوند و شهادت آرزویی نداشت .
او از جوانیش صرف نظر کرد و به قامت رعنای علی اکبر حسین نظر افکند که چگونه با رشادت و ایمان با کفر مبارزه کرد .
بیا تا سفری کنیم به شلمچه محل شهادت شهیدمان بیا سفری کنیم به متن مصاحبه ی او با خبرنگار رادیو وافقی دیگر از زندگی و افکار و مرام او را به نظاره بنشینیم .